نیوشانیوشا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

نیوشا , پرنسس من

دعا

دعایت میکنم عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نا زیباست دعایت میکنم با این نگاه خسته گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم رابه لبهای عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شبها بخوانی نغمه ای با مهر ******** دعایت میکنم در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند ******** دعایت میکنم روزی زلال  قطره اشکی بیابد راه چشمت را سلامی از لبان بسته ات جاری شود با مهر ********* دعایت میکنم یک شیب تو راه خانه خود گم کنی با دل بکوبی کوبه ی مهمانسرای خالق خود را ******** دعایت میکنم روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن و حتی کمتر از...
10 مهر 1390

شعر لالایی

یه شب که برف نشسته بود رو درخت تو کوچه زوزه می کشید باد سرد پنجره باز شد سوز و سرما رسید پشت سرش یه بلبل از راه رسید حیوونی دم نمیزد پرشو به هم نمیزد دست که زدم تنش مثل آتیش بود هوا هنوز تو کوچه گرگ و میش بود چشاشو وقتی تو چشای من دوخت دلم براش خیلی سوخت گرفتمش تو دستم پنجره ها رو بستم تو رختخواب خوابوندم لحاف سرش کشیدم روزا رفت شبا رفت شبای مهتابی رفت بهار اومد دوباره باز گل در اومد تو باغا پر شدن و خوب شدن دیگه کلاغا بلبل من خوب شده بود پیش من دل تو دلش نبود واسه پر زدن منم که آواز اونو میخواستم لذت پرواز اونو میخواستم دست اونو ت...
9 مهر 1390

بارداری

عزیز من از وقتی اومدی کنج دلم و خودتو جا کردی یه حس عجیبی دارم....و همش دعا میکنم سالم باشی... همیشه از خدا خواستم یا هدیه آسمونی بهم نده یا اگه میده سالمشو بده... روزیکه قرار بود برای سونوی سلامتت برم مطب اصلا استرس نداشتم چون مطمئن بودم که خدا تو رو سالم به من و بابایی هدیه داده....و وقتی دکتر بهم گفت یه دختر سالم دارم همونجا خدا رو شکر کردم....   روزها میگذشت و مم از هوای گرم تابستون خیلی خیلی اذیت میشدم حتی کولر هم نمیتونست گرمای وجودم رو آب کنه بخاطر همین همیشه دچار افت فشار بودم و در حالت استراحت....   برات کتاب میخوندم باهات زبان کار میکردم و یه شعری رو بعنوان لالایی همیشه برات خوندم و میخونم....   این ش...
9 مهر 1390

بدون عنوان

کوله بارم بر دوش سفری باید رفت سفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض یار تنهایی من با من گفت هر کجا لرزیدی از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل             من خدا را دارم... ...
9 مهر 1390

بدون عنوان

گل نیلوفر در مرداب می روید تا همه بدانند که در سختی ها باید زیباترین ها را بیافرینند ... روزگارت نیلوفری باد ...
4 مهر 1390
1